عزیز دل من یه یه هفته ای هست که بابا می گی اولین بار که بابا گفتی بابا جون خودش خونه نبود و طبق معمول مأموریت بود قرار بود همون شب برگرده دقیقا" همون شبی رو می گم که متوجه شدم دندون در آوردی و کلی ذوق زده شدم همون شب من و مامان بزرگ نشسته بودیم که یهویی بعد کشیدن یه جیغ بلند و طولانی شروع به گفتن باااااا باااا باااااا کردی .. من و مامان بزرگ از تعجب شاخ در آوردیم دویدم دوربین رو آوردم و ازت فیلم گرفتم آخه گفتم شاید دیگه نگی و لااقل بتونم فیلمشو نشون بابایی بدم تا کلی واسه پسرش ذوق کنه شب بابا برگشت ولی چون پروازش 4 ساعتی تأخیر داشت ...